توی اغلب جلساتی که با استانداران و شورای شهرها و شهردار داشتم همیشه فکر میکردم یا من اونقدر بازیگری حرفه ای شدم که تونستم با نقش بازی کردن هام خودمو توی اینجور جلسات جا بدم یا اونقدر سطح علمی و اجرایی پایین اومده که حرف های کسی مثل من خریدار داره!!
تا این که امروز با این اصطلاح آشنا شدم
imposter syndrome
سندرم دغل بازی یعنی فرد از بیرون موفق و آدم حسابی به نظر میرسه ولی از درون حس میکنه تنها موفقیتش اینه که تونسته خودشو بعنوان یه فرد موفق جا بزنه!! در حالی که موفق های واقعی اون بیرون هستن،توی شهرو. پراکنده شدن و خدا میدونه چقدر تلاش و پشتکار به خرج دادن و ما فقط اداشونو یادگرفتیم در بیاریم.
وقتی توی جلسات نشسته یا به همکاران و زیردستان دستور میده یا میان اشکالاتشونو از اون میپرسن فکر میکنه همش داره نقش بازی میکنه و اون رو چه به ریاست و .!!
راستی، توی 6 ماه اخیر موفق شدم 2تا پروژه هزار میلیارد تومنی و صد و پنجاه میلیارد تومنی بگیرم، منو چه به این کارها، مطمئنم بازیگر خوبی ام توی نقش بازی کردن هام، فقط همین!!
صبر کن عشق تو تفسير شود، بعد برو
يا دل از ماندن تو سير شود، بعد برو
خواب ديدي که دلم دست بدامان تو شد
تو بمان خواب تو تعبير شود، بعد برو
لحظه اي باد تو را خواند که با او بروي
تو بمان تا به يقين دير شود، بعد برو
صبر کن عشق زمينگير شود، بعد برو
يا دل از ديده ي تو سير شود، بعد برو
تو اگر کوچ کني بغض خدا مي شکند
تو بمان گريه به زنجير شود، بعد برو
میتوانی که فریبم بدهی با نظری
پنجهانداختهای سوی شکار دگری
آه! دیوانه ی آن لحظه ی چشمان توام
که پلنگانه به قربانی خود مینگری
آنچنان رد شو که آشفته کنی موی مرا
ای که آسوده دل از بیشه ی من میگذری
مرهمیبهتر از این نیست که زخمم بزنی
عشق، آماده بکن خنجر برنده تری
هیمه بر هیمه ی این آتش سوزنده بریز
تا از آن جنگل انبوه نماند اثری
نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد
خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری
درباره این سایت